آرميتاآرميتا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

ارمیتــــــــــــــــــــا الهــــــــــــــــه پــــــــــــــــــــاکـــــــــی

21 بهمن 1392

سلام ارمیتای من خوبی عزیزم. مامانی خیلی وقته نیومدم واست بنویسم اخه نمیذاری که تو. این روزا خیلی سعی میکنی که راه بری عزیزم تا حالام موفق شدی یه دو سه قدم برداری اما لوس میشی و خودتو میندازی تو بغلم و غش میکنی از خنده.الهی قربونت برم که این روزا خیلی شیرین شدی و همش کارای با مزه میکنی. مامانم میگه واست اسفند دود کنم از بس خود شیرینی میکنی عسلم. خیلی چیزا رو یاد گرفتی مثلا همش واسه خودت میگی بابابابا بعدم میگی ممد .اینو از من یاد گرفتی وقتی بابا رو صدا میزنم  تو هم همینکارو میکنی. اب که میخوای خودت میگی اب یا ابی ابی کنترولو میاری بهم میدی و به تلویزیون اشاره میکنی و میگی اه اه یعنی واست ...
21 بهمن 1392

7 بهمن ماه 1392

سلام دخمل مامانی.خوبی عزیزم.این روزا که دیر به دیر واست مینویسم اتفاق خاصی نبوده خوشکلم.فقط اینکه کم کم به بفکر راه رفتن افتادی و وقتی میگم یا علی مامانی بلند شو وایسا میری یه جایی خودت دوست داری دستو میذاری رو زمینو اروم اروم بلند میشی.بعدم کلی میخندی و من و بابایی رو نیگا میکنی که واست دست بزنیم و افرین بگیم. قربونت برم از یه سالگی 6 تا دندون داری و هنوزم بیشتر نشده. قشنگم این روزا خوب غذا نمیخوری نمیدونم چرا.اما دیروز و دیشب یه کم تب داشتی که بهت شربت دادم بهتر شدی و امروز تب نکردی. قربونت برم مریض نشی که مامانی میمیره عسلم. ...
7 بهمن 1392
1